داستانی شیرین درباره یک زبان آموز عربی
من فرشته هستم و به عنوان یک زبان آموز عربی میخوام داستان شیرین زبان آموختنمو واسه شما تعریف کنم. شاید تاثیری درون شما ایجاد شد و شما هم تونستید یک زبان رو از روی علاقه بیاموزید. ایجاد هدف و شکل گرفتن اون توی زندگی آدم ها شاید سال ها زمان ببره. شما از چه سنی یک هدف خاص داشتید و با این هدف همراه شدید تا اونو به واقعیت تبدیل کنید؟ چقدر زمان واسه هدف تون گذاشتید تا به ثمر نشست؟
روزنه های افسردگی
زبان آموز عربی یا هر زبان آموز دیگه ای تو زندگیش شاید هیچ وقت به زبان حتی فکر هم نکرده! ولی یه هو چشماشو باز میکنه و میبینه به طرز عجیبی به سمت زبان آموزی گرایش پیدا کرده. من یکی از همون آدمام. دختری با خیالات عجیب و غریب. دختری رها و آزاد. بچگی من همش تو کوچه ها گذشت. وسط طناب، لی لی، کش بازی، دوچرخه سواری و … . بچگی من منظور تا همون 11 سالگیمه.
خونه نشینی
بعد از اون به دلیل غیرتی شدن داداش کوچیکه تو خونه نشستم. بعد از خونه نشین شدن، تمام تلاشم این بود که نمرات مدرسمو از حد متوسط تا خوب بالا بیارم. هدف خاصی تو زندگی نداشتم. البته پلی استیشن بازی کردن تو خونه و بازی کراش باش یکی از علایق قوی من بود. بعد از اون بازی های جذاب تو کوچه، حالا تو خونه باید چیکار می کردم؟ چطور باید وقت خودمو می گذروندم؟ این بود که حس می کردم کم کم روزنه های افسردگی داره تو وجودم پدیدار میشه.
تاثیر داداش بزرگه در زبان آموزی
زبان آموز عربی شدن و رفتن به سمتش، داستان طولانی داشت. اما از حق نگذریم. داداش بزرگترم همیشه تو خونه روی کامپیوتر نرم افزارای عجیب زبان عربی نصب می کرد. اون نرم افزار یک آزمون داشت که بعد از حفظ کردن لغات عربی ازت امتحان می گرفت. منم بی هدف فقط جواب می دادم و لغاتو حفظ می کردم. این موضوع با گرایش من به سمت زبان هیچ ارتباطی نداشت.
معلم بازی
گاهی اوقات خونه دختر داییم می رفتیم و مامان، بابام می رفتن خونه. اما من می موندم و با دختر دایی هم سن و سالم بازی می کردم. یکی از بازی هامون این بود که اون بره پای تخته معلم بشه و من دانش آموزش. اون به معلمی خیلی علاقه داشت. من می نشستم پای درسش و اون مثلا زبان باهام کار می کرد.
اتفاقات کم، زبان آموزی ریشه ای
شاید این دو تا موضوع تنها اتفاقاتیه که تو زندگی من به عنوان زبان آموز عربی افتاد. تو کلاس درس عربی، جزو دانش آموزایی شده بودم که تا معلم لغات جدیدو می گفت، من نفر اول معنیشو تو کلاس می گفتم. اینجا بود که تازه فهمیدم سطح زبانی من با بقیه یه خورده تفاوت داره. چرا سر کلاس عربی همه باید ساکت بشینن و من فقط جواب بدم؟ یادمه سرگروه درس عربی هم حتی شدم و تو کلاس با بچه های دیگه کار می کردم.
زنگ های عربی دیگه واسم یک معنا و مفهوم دیگه ای داشت. من جواب می دادم سوالارو، نمرات امتحانیم از همه بالاتر بود، سر گروه بودم و شده بودم سوگلی معلم های عربی. اونا از وجود من تو کلاس لذت می بردن. اینکه یک دانش آموز اینقد همکاری می کرد باهاشون، شگفت انگیز بود.
لذت عربی، زنگ های عربی
زبان آموز عربی بودم که شاید سطحم مقدماتی بود. اما از این همه توجه لذت می بردم. با شوق و اشتیاق سر کلاس های عربی حاضر می شدم و بچه ها هر سوالی داشتن از من می پرسیدن. من فقط روی دایره لغاتم کار کرده بودم. واسه همین همرو زودتر از همه تو کلاس می تونستم جواب بدم. دایره لغت من از سطح مدرسه بالاتر بود. اما قواعد و دستور زبان عربی زیاد نمی دونستم.
زبان آموز عربی، نه بابا؟!
همزمان با کتاب ها پیش می رفتم. همیشه ترجمه عربیم عالی بود. چون قرآن زیاد می خوندم. عاشق پارت ترجمه کردن داستانا و جملات عربی شده بودم. نمی دونستم چه آینده ای در انتظارمه. اما فقط از نوجوانیم و هیجاناتی که داشتم لذت می بردم. از سن یازده سالگی به بعد درس شاخص من تو زندگیم عربی بود. از ریاضیات و هندسه و عدد و رقم به شدت متنفر بودم. هر چی زبان رو راحت می فهمیدم، اما ریاضی و فیزیک رو خیلی سخت.
دوره دبیرستان
زبان آموز ی عربی به همین سادگیا نبود! دبیرستان با انتخاب رشته همراه بود. رفتم رشته انسانی. این رشته واسه آیندم به نظر خودم مفید تر از بقیه بود. با اینکه نمراتم اول دبیرستانم بالا بود. و معدلم 19 شده بود. اما تصمیم گرفتم برم انسانی.
درس های انسانی رو فقط باید از بر می کردی و می رفتی امتحان می دادی. شاید گفتن این جمله به مذاق بچه های انسانی خوش نیاد. اما به نظرم رشته آسونی بود. سال به سال بالاتر می رفتم و به کنکور نزدیک تر می شدم. کنکوری که آمال و آرزو های خیلیا بود. هدفی واسه کنکور نداشتم. فقط با خودم می گفتم اگه دانشگاه خوبی قبول بشم، عالیه!
غول کنکور
زبان آموزی عربی، رشته ای نبود که بخوام واسش درس بخونم و هدف کنکورم باشه. من برنامه ریزی واسه کنکور نکردم مثل بقیه بچه ها. اصولا هر کیو که می دیدم کلاس کنکور ثبت نام می کنه، تو دلم می گفتم چقد سوسولن. به هیچ عنوان حاضر نبودم این دو سال پشت کنکور رو، صرف درس خوندن کنم.
آزمونی سخت!!!
زبان آموز عربی، جز آمال و آرزو هام نبود. اما مثل اینگه گوشه ای از تقدیرم بود و خودم خبر نداشتم. روز کنکور بالاخره رسید. آزمون دادم و از جلسه اومدم بیرون. حس معمولی داشتم. آینده ای رو پیش روی خودم تصور می کردم که کاملا مبهم بود. نمی دونم بعد از چند مدت نتایج کنکور اومد. رتبم اعلام شد و دیدم 10 هزار کنکور انسانی آوردم.
انتخاب رشته
انتخاب رشته کردم و رشته های تاپ انسانی رو زدم. کنارش هم، زبان و ادبیات عربی رو تو چند تا دانشگاه زدم. یکی از آروزهام این بود که فقط یک شهر دیگه قبول بشم. حالا هر رشته ای بود. هی تو خونه می گفتم دوست دارم شهر دیگه ای قبول بشم و هر دفعه با نگاه غضب آلود بابام مواجه می شدم.
قبولی در رشته زبان و ادبیات عربی
زبان آموزی عربی بالاخره شد رشته آیندم. شهر خودم هم همون شهری شد که زبان و ادبیات عربی آوردم. بابام یک نفس راحت کشید و رفتیم که داشنگاه ثبت نام کنیم.
وقتی وارد دانشگاه شدم، فضا به شدت واسم عجیب بود. اینکه می خواستم تو این دانشگاه فقط و فقط عربی بخونم و خبری از ریاضی و عدد، رقم نباشه خوشحالم می کرد.
گذشت ترم ها و بازیگوشی
زبان آموزی عربی، دیگه شده بود کارم. صب تا بعد از ظهر اساتیدی رو می دیدم که فقط درباره عربی حرف می زنن. کتاب هایی رو تو دستم می دیدم که صرفا عربی بود و بس. می تونم بگم دنیام شده بود عربی. دانشجو های دیگه به فکر نمرات بالا و معدل بالا بودن. من فقط به فکر داشتن فعالیت های دانشجویی کناره و پاس کردم واحدام. از ترم دوم، با دوستام تو دانشگاه یک گروه ترجمه راه انداختیم. با خودمون گفتیم وقتشه که دیگه درآمد زایی کنیم. تبلیغات ترجمه عربی رو دیوارای ساختمونای دانشگاه و بیرون دانشگاه می زدیم و کلی می خندیدیم.
ترجمه مکتوب عربی
زبان آموز عربی، تجربه ها باید کسب کنه. همین موضوع باعث شد خیلی زود وارد بازار ترجمه مکتوب بشیم. با اینکه شاید اونقدر اطلاعات درباره ترجمه نداشتیم. اما اعتماد به نفسمون به شدت بالا بود. از جاهای مختلف بهمون زنگ می زدن و سفارش ترجمه می دادن. زندگیمون شده بود ترجمه کردن. گاهی اوقات تا هشت شب تو نماز خونه دانشگاه می موندیم و ترجمه می کردیم تا کار رو تحویل بدیم.
از زبان آموز عربی تا فعالیت های دانشجویی
من دیگه واقعا با زبان عربی گره خورده بودم. بالاخره فعالیت های دانشجوییم هم نتیجه داد و شدم دبیر زبان و ادبیات عربی تو انجمن دانشگاه. دختری بلند پرواز بودم که روابط اجتماعیش داشت پیشرفت می کرد. بعد از مدتی با یکی از اساتید حوزه زبان و ادبیات عربی آشنا شدم. ایشون می خواست یک همایش بزرگ با همکاری چند تا دانشگاه برگزار کنه و از من کمک خواست.
زندگی من از این تاریخ تحول عجیبی پیدا کرد. ارتباط با استاد، همایش برگزار کردن، فضای دبیرخونه ای و … . خیلی داشت خوب پیش می رفت که استادم پیشنهاد مصاحبه دادن تو یکی از ارگان های دولتی رو بهم داد. ارگانی که قرار بود چند تا اجلاس بین المللی برگزار کنه. و دنبال مترجم عربی می گشت.
مصاحبه ای مهم
اگه می خواید بدونید از زبان آموز عربی، چطور تبدیل به یک متکلم عربی حرفه ای شدم، بقیه داستان رو بخونید. روز موعود فرا رسید. من به عنوان دانشجوی مترجمی زبان عرب، رفتم به محل تعیین شده و مصاحبه دادم. اینقدر اونجا دختر و پسرای زیادی اومده بودن. همه شون هدف بزرگی داشتن. و دنبال شرکت تو اجلاس بودن. من سنی نداشتم اما تونستم بین اون همه شرکت کننده رتبه خوبی بیارم و بالاخره وارد همکاری با اون ارگان بشم.
حالا دیگه من یک مترجم شفاهی شده بودم، که حین برگزاری اجلاسا با افراد خارجی بین المللی ارتباط می گرفتم و تمام تلاشم نشون دادن خودم بود. یکی از بهترین روز های زندگیم ایامی بود که از کشور های خارجی کلی مهمون داشتیم و من وظیفه برقراری ارتباط با اون ها رو به عهده داشتم.
ماه ها می گذشت و من بسیار حرفه ای شده بودم. ترجمه می کردم، ارتباطات خارجی خود را افزایش داده بودم، روزمه کاریم تقویت شده بود و از همه مهمتر در بحث مکالمه عربی بسیار رشد کرده بودم.
زبان عربی، زندگی
من از زبان آموز عربی به یک متکلم عربی تبدیل شدم که با اعتماد به نفس کامل، تمامی کار ها را انجام می داد. از ترجمه شفاهی و مکتوب گرفته تا تور لیدری و کار های مربوط به گردشگری سلامت. زندگی با زبان عربی بسیار شیرین شده بود.
درآمد لازم
وقتی زبان آموز عربی بودم، درآمد خوبی داشتم. کار کارمندی و حقوق ثابت نبود. اما در تمامی حوزه ها می توانستم پول کافی و لازم را در بیاورم. حتی از یک حقوق ثابت و کارمندی هم بیشتر. اما این دغدغه من نبود. هدف من، فتح قله ی مکالمه عربی بود که با کمک و توکل به خدا، تونستم بهش برسم.
نصیحت ویژه
زبان آموز عربی شدن و پا گذاشتن در مسیر مکالمه عربی، کاری بسیار خوب و عالی است. همونطور که من تجربه کردم، شما هم می تونید، از مکالمه عربی و شیرینی هاش لذت ببرید.
خرید دوره ها و بسته های محمد کارمی
زبان آموز عربی نیاز به بسته های آموزشی عربی واسه یادگیری داره. من به عنوان متکلم عربی، بسته ها و دوره های آموزشی محمد کارمی رو بهتون پیشنهاد میدم. خودِ استاد محمد کارمی از جمله زبان آموزایی هستن، که به شدت سختی کشیدن. سختی واسه یادگیری مکالمه عربی. از دوران نوجوونیشون، تصمیم به یادگیری عربی گرفتن و سال های سال، تلاش کردن به مکالمه عربی به لهجه عراقی برسن.
ایشون کامل با مسافر عرب زبان برخورد مستقیم داشتن و میدونن، مکالمه عربی چه فوت و فن هایی داره. به نظر من، بسته های ایشون رو تهیه کنید. تو هر مرحله ای که هستید، چه مقدماتی چه پیشرفته، کاملا کارسازه.
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.